ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم (۵۷۰ - ۶۳۲) بنیانگذار و پیامبر دین اسلام، در سن ۴۰ سالگی محسوب میشود.[۴۵] [۴۶] درباره زندگانی محمد، گزارشهای فراوان و روشنی در متون تاریخی آمدهاست. ولی، مانند هر شخصیت مهم تاریخی پیش از دنیای مدرن، تمام جزئیات زندگی او مشخص نیست. از اینروی که محمد از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ است؛ زندگانی، اعمال و افکار او، طی قرنها، بین موافقان و مخالفانش محل اختلاف و منازعه بودهاست.[۴۷]
در جوانی، بدلیل امانتداری، او را به محمد امین، خطاب میکردند. گروهی از جوانان قبایل دهگانه مکه، درصدد برآمدند تا با ایجاد گروهی از پاسبانهای داوطلب، اجازه ندهند تا حق ستم دیدگان توسط ستمکاران، پایمال شود. نام پیمان این نیروی داوطلب، حلف الفضول (پیمان جوانمردان) بود و محمد، از موسسان آن، به شمار میرفت. محمد، به این موضوع که در جوانی، در چنین نیرویی، عضویت داشتهاست، افتخار میکرد.[۴۸]
خدیجه نخستین کسی بود که به وی ایمان آورد و پس از وی، علی بن ابیطالب [۴۹][۵۰][۵۱][۵۲] و نیز گفته میشود که جعفر ابن ابوطالب، زید (تنها مسلمانی که بجز محمد، نامش در قرآن آمدهاست.)، ابوذر غفاری و ابوبکر از زمره دیگر نخستین ایمان آورندگان به اسلام هستند{مدرک معتبر}.[۵۳] محمد تا سه سال پس از بعثت، دعوت خود را آشکار نکرد. اولین گروهی که محمد آنها را آشکارا به اسلام دعوت نمود، بستگان خویش، بودند.[۵۴] پس از آن، به کوه صفا رفت و تمام قریش را به اسلام دعوت نمود.[۵۵]
پس از مدتی، سران قریش تصمیم به مقابله با وی گرفتند. اولین اقدام آنها گفتگو با ابوطالب بود.[۵۶][۵۷][۵۸] سران قریش پس از آنکه کمک خواستن از ابوطالب را بیهوده دیدند، تصمیم به یاری جستن از یهودیان مدینه گرفتند، ایشان، سه سؤال را برای پرسش از محمد، مطرح کردند و گفتند اگر وی، پاسخ را بداند، در پیامبری او شکی نیست، محمد، درست زمانی که سران قریش احساس پیروزی میکردند، پاسخ آن پرسشها را داد.[۵۹][۶۰]
(یک نفر یهودى به حضور رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) برخاست و به او نگاه عمیق کرد و فرمود: اى یهودى چه حاجتى دارى؟
یهودى گفت: آمدهام بپرسم: تو بهترى یا موسى(علیه السلام)؟ با توجه به اینکه خدا با موسى سخن گفت، کتاب تورات بر او نازل کرد، عصاى معجزه آسا به او داد، دریا را شکافت و غیر اینها.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) در پاسخ فرمود: «خودستایى» ناپسند است، ولى(حال که سؤال کردى) جوابش را مىگویم:
اى یهودى! حضرت آدم(علیه السلام) وقتى که ترک أولى نمود و توبه کرد، در هنگام توبه عرض کرد: «اللهم إنّی أسئلک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لى»؛ خدایا از تو به حق محمد و آلش مىخواهم که مرا بیامرزى.
خداوند او را آمرزید.
حضرت نوح(علیه السلام) وقتى که در بلاى عظیم طوفان، سوار بر کشتى شد، از ترس غرق شدن، به خدا عرض کرد: «اللهم إنى أسئلک بحق محمد و آل محمد لما أنجیتى»؛ خدایا بحق محمد و آلش از تو مىخواهم که مرا نجات بخشى.
خداوند او را نجات داد.
حضرت ابراهیم(علیه السلام) وقتى که در آتش افکنده مىشد، به خدا عرض کرد: «اللهم إنى أسئلک بحق محمد و آل محمد لما أنجیتنى منها»؛ خدایا بحق محمد و آلش از درگاهت مىخواهم که مرا از آتش نجات بخشى.
خداوند آتش را براى او خنک و مایه سلامتى قرار داد.
و حضرت موسى(علیه السلام) وقتى که در برابر ساحران، عصایش را انداخت، عصاى او اژدها شد، موسى در درون خود احساس ترس کرد و به خدا عرض نمود: «اللهم إنى أسئلک بحق محمد و آل محمد لما آمنتنى»؛ خدایا بحق محمد و آلش از درگاهت مىخواهم که مرا از گزند اژدها محفوظ بدارى.
خداوند به او خطاب کرد: مترس تو در مقام ارجمندى هستى. )(فسیر نور الثقلین 5 : 165)
بر پایهٔ روایتهای اسلامی، قریش، برای کشتن محمد، نقشهای را طرح کردند. محمد، به کمک علی، ایشان را گمراه کرد و به همراه ابوبکر، از مکه بیرون رفت.[۶۱] به این سان، در سال ۶۲۲ میلادی (برابر با سال سیزدهم پس از آغاز دعوت خود)، وی به مدینه که آبادی ِبزرگی بود، هجرت کرد و همراهان وی که با او، از مکه به مدینه مهاجرت کردند، به مهاجران شهرت یافتند و مردم یثرب که پیامبر و مهاجران را یاری رسانده بودند، انصار نامیده شدند. این هجرت، مبدا تقویم اسلامی شد.[۶۲]
به نوشته محمود طالقانی، مسلمانان معتقد به ذکر مشخصات محمد، پیامبر اسلام، در کتب پیش از خود، هستند. در حالی که یهودیان و مسیحیان، چنین موضوعی را نمیپذیرند. وی، سبب هجرت اقوامی از یهودیان را به سرزمین حجاز و سکونت در دهکدهٔ گمنام و بی نام و نشان یثرب را ناشی از همین پیشبینیها و پیشگوییها میداند.[۶۳]
محمد در حجةالوداع، اضافه کردن ماههای اضافی را ممنوع میکند. (نتیجه اینکه هر سال، فقط ۱۲ ماه، خواهد داشت). نگارهای از نسخه رونوشت عثمانی از کتاب «آثار الباقیه» (نگارنده: ابوریحان بیرونی) متعلق به قرن ۱۷ میلادی.
محمد چند ماه پس از حجة الوداع، مریض شد و چند روزی، از سردرد و ضعف رنج برد.[۶۴] در روز دوشنبهای که محمد سخت بیمار بود (که در همان روز هم درگذشت) و نمیتوانست از خانه بیرون رود، ابوبکر با مسلمانان نماز خواند.[۶۵] محمد سرانجام در روز دوشنبه ۲۸ صفر[۶۶] برابر با ۸ ژوئن ۶۳۲، در ۶۳ سالگی درگذشت.[۶۴][۶۷] پس از درگذشت محمد، ابوبکر، وارد مسجد شد و آیهای از قرآن را با این مضمون خواند:«محمد نیست مگر فرستادهای که پیش از او فرستادگان آمده و رفتند؛ پس آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود به سوی گذشتگانتان بازخواهید گشت؟ و هر کس بازگردد به خدا آسیبی نمیزند و خدا سپاسگزاران را پاداش میدهد. سپس گفت:
« |
ای مردم، هر کس محمد را میپرستد، پس بداند همانا محمد مردهاست و هر کس خدای محمّد را میپرستد، بداند که او زندهای است که هرگز نمیمیرد.[۶۴][۶۸] |
» |
او را در خانه عایشه، دفن کردند. مسجدی که بعدها به محل دفنش افزوده شد، به زیارتگاه مسلمانان تبدیل شد.[۶۹]»[آلعمران ۱۴۴]
در قرون وسطی، محمد در تصور عمومی غربیان بت یا خدایی پنداشته میشد که توسط مسلمانان پرستیده میشود. پس از برچسب ها محمد رسول الله , محمد (ص) ,